معنی شیخ حسن بزرگ
لغت نامه دهخدا
شیخ حسن بزرگ. [ش َ ح َ س َن ِ ب ُ زُ] (اِخ) رجوع به حسن بزرگ (شیخ...) شود.
حسن شیخ
حسن شیخ. [ح َ س َ ش َ] (اِخ) رجوع به حسن چوپانی شود.
شیخ حسن
شیخ حسن. [ش َ ح َ س َ] (اِخ) دهی جزء دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز است و 318 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
حسن بزرگ
حسن بزرگ. [ح َ س َ ن ِ ب ُ زَ] (اِخ) (شیخ...) ابن آق بغابن ایلکان نوین. فرمانروای عراق و پدر شیخ اویس بود و برای جدایی از حسن کوچک تمرتاش او را حسن بزرگ لقب دادند. خاتون بغداد دختر چوپان زن او بود و ابوسعید بغداد و خاتون او را قهراً ازوی بگرفت و حسن فرار کرد و پس از مرگ ابوسعید دوباره به بغداد آمد و دلشادخاتون دختر دمشق خواجه را بزنی بگرفت و در 749 هَ. ق. مالیات سنگین از مردم شوشتر (خوزستان) بستاند و یک گنجینه ٔ زر دوران عباسی را در رواق غز بغداد بیافت که چهل قنطار بغدادی زر داشت.و در 757 هَ. ق. درگذشت. وی نخستین فرمانروای آل جلایر بشمار است و از 736 تا 757 هَ. ق. حکومت کرد.
شیخ حسن کوچک
شیخ حسن کوچک. [ش َ ح َ س َ ن ِ چ َ / چ ِ] (اِخ) رجوع به حسن چوپانی و حسن کوچک و سلیمان شود.
شیخ اویس
شیخ اویس. [ش َ اُ وَ] (اِخ) پسر شیخ حسن بزرگ، از امرای عراق. رجوع به اویس (شیخ...) و حسن بزرگ (شیخ...) شود.
حسن
حسن. [ح َ س َ] (اِخ) ابن آق بقابن ایلکان، پدر شیخ اویس و ملقب به حسن بزرگ یا کبیر بود. رجوع به حسن بزرگ شود.
حسن بزرگ امید
حسن بزرگ امید. [ح َ س َ ن ِ ب ُ زُ اُ] (اِخ) ابن محمدبن کیا بزرگ امید. یکی از امرای اسماعیلی الموت است. وی بجای پدرش محمد نشست و مقالات تازه در مذهب صباحی آورد و خود را به دروغ از فرزندان نزاربن مستنصر فاطمی شمرد و ادعای خلافت الهی کرد، و عاقبت به دست حسن نامور که از پیروان او بود در 561 هَ. ق.کشته شده و پسرش محمد به جایش نشست. رجوع به دررالکامنه ج 2 ص 14 و از سعدی تا جامی. ص 60، 61، 66، 189، 190، 191، 242، 191 و 293. و حبیب السیر و جامعالتواریخ رشیدی ص 152، 153، 155، 158، 159، 160، 161، 163، 165، 166، 168، 169، 170، 171، 172، 174، 178، 184، 189 و 192. تاریخ عصر حافظ ص 7، 8، 12، 16، 19، 30، 33، 37، 40، 43، 44، 48، 49، 57، 60، 105 و 120 شود.
شیخ
شیخ. [ش َ] (اِخ) رجوع به ابوالحسن الصایغ (شیخ...) شود.
شیخ. [ش َ] (اِخ) لقب محمد رئیس عشیره ٔ بنی وطاس در مغرب (مراکش). (از دائرهالمعارف اسلامی).
حل جدول
فرهنگ فارسی آزاد
شیخ حسن زُنُوزی، از تلامیز حضرت سید کاظم رشتی و مؤلِّف رِیاضُ الْجنَّه که بشرف ایمان به حضرت اعلی در شیراز و به حضرت بهاءالله در کربلا فائز شدند. َ
عربی به فارسی
بزرگتر , ارشد , ارشد کلیسا , شیخ کلیسا
معادل ابجد
1257